(ادامه نامه) بهتر است کمی فکر کنیم ملاک ما برای شناختن افراد چیست؟ مثال می زنم آیا وقتی مثلا به خواستگاری می روید چه می پرسید ؟ می پرسید که آیا شما آدم باهوشی هستید ؟ با شهامت هستید؟ چه مقدار وقار و اصالت دارید ؟ چه مقدار قرآن را درک کرده اید؟ چه مقدار در تاریخ و اقتصاد و جامعه شناسی و تفسیر و فهم سخنان ائمه مطالعه دارید ؟ معلوماتتان چقدر است؟و... هرگز
درست همانگونه می اندیشیم و همانگونه انتخاب می کنیم که فرهنگ مادی بورژوازی غرب به ما تحمیل کرده است و معیار ارزشهامان بسته بندی شده از غرب می آید اما خود نمی دانیم و نمی فهمیم و خیال می کنیم که اندیشه و فکرمان اسلامی است در صورتیکه اندیشه ای که در قرآن می خواهد به ما بدهد در ست عکس آن است و با آن در تضاد کامل است و اصلا اندیشه تربیتی قرآن برای از بین بردن چنین ارزش ها و معیارها و طرز فکرها و برداشت ها و چنین شناختی است نسبت به زندگی و وسائل مادی، نیاز ها،آرزوها،خواسته ها ،ایده آل ها و...
و ما تلاشمان و ناراحتی هایمان و رنج ها و حتی نوع احساس هامان در این است که بهتر زندگی کنیم و چرا؟ زندگی یعنی چه؟ تلاش برای چه؟ اصلا چرا زندگی می کنیم و به این ها توجه نداریم ؟ چرا که نتوانستیم از لجن فرهنگ بورژوازی نجات دهیم از لجن مصرف بدون تولید .
از لجن زندگی خلاصه شده در مادیات ، و تمام نیروهای خلاق و نبوغ های سرشار را در وسیله ی خلاصه کردن.
درست مثل کسی که پله ای گذاشته و خود را به پشت بام برساند ، اما همین که پا روی پلکان اول گذاشت آنقدر راجع به خود پله فکر کند ،سوراخ و سمبه های آن ،رنگ آن و ... که لحظه ای خواهد رسید که گریبان مرگ اورا فرا گرفت و هنوز در فکر این است که پله چوبی را تبدیل به پله ی فلزی یا فلزی را تبدیل به کائوچو یا طلا و یا...
کند . و در نتیجه عمر تمام می شودو خود را به پشت بام نرسانده.
خواهش می کنم این جمله را با دقت بخوان و فکر کن تا عظمت آن را درک کنی: (( الناس نیامم اذا ما توا انتبهوا)) یعنی : مردم خوابند ، وقتی که مردند بیدار می شوند.
که حدس می زنم این جمله ی زیبا از فاطمه(س) باشد.